وقتی حرف از کمپین #نه_به_مقدمه میزدم، فکر همچین روزهایی را کرده بودم. چه روزهایی؟ همین روزهایی که بخواهم پست بگذارم (شما بخوانید باید پست بگذارم) و چون چیز خاصی برای گفتن ندارم، دربهدر به دنبال مقدمه میگردم با شعار وای وای وای! پارمیدای من کوش؟ وای وای وای! میرم از هوش». لازم است بگویم پارمیدا در اینجا استعاره است از مقدمه یا خودتان متوجه شدید؟ تنها تفاوتم با شاعر این شعر وزین، این است که من باید به تنهایی مقصودم را جستوجو کنم؛ اما در مصداق ذکرشده، این وظیفهی خطیر، بین ساسی مانکن، حسین مخته و علیشمس تقسیم شده. البته بهتر! من مقدمهای را میخواهم که فقط و فقط مال خودم باشد؛ نه پارمیدایی که تمام کاوشگران ادعای عاشقیاش را دارند. کار گروهی زمانی جواب میدهد که نتیجه را بتوانی بین اعضای گروه تقسیم کنی. نفس عمل آن سه -به اصطلاح- خواننده ایراد دارد. از وقتی یادم میآید به دنبال چیزی بودم. مثلا همین الان علاوه بر مقدمه، دارم دنبال یک روش برای فهماندن بعضی چیزها به چند نفر هم میگردم. داستانم شده نمونهی کامل من میگم نره. تو میگی بدوش». داد میزنم که بابا! به خدا نره»! نگاه عاقلاندرسفیهی میاندازد و میگوید بدوش»! خودم را به در و دیوار میزنم و میگویم نره»! خندهاش میگیرد و میگوید بدوش»! نه که از قصد بخواهد اعصابم را خورد کند ها؛ آن بیچاره نمیداند این گاو بیچارهتر از خودش، نر است و اصرار دارد بدوش! آنقدر هر چه میگویم به گوشش نمیرود که دلم میخواهد همین گاوی که نر است را بکوبم روی سرش و با استفاده از قوانین مشتق که به تازگی یاد گرفتهام، شیب خط مماس را در نقطهای که نمودار تابع گاو و تابع خودش همدیگر را قطع میکنند، محاسبه کنم و بگویم دیدی نره؟!!!». بله دوستان؛ درست متوجه شدید. یکی از کاربردهای مشتق، تعیین جنسیت گاو است. تا به حال فقط من، نیوتن و برادران برنولی از این کاربرد باخبر بودیم؛ اما صلاح دیدم شما را هم در جریان بگذارم. امید است مفید واقع شود. قدر من و اطلاعاتم را بدانید. تا کی میخواهید به گفتههای کتابهای درسی بسنده کنید و سراغ زوایای پنهان مطالب نروید؟ درست است در کنکوری که ثبتنامش از فردا آغاز میشود، عکس یک گاو را نمیگذارند تا نر و ماده بودنش را تعیین کنید؛ اما دانستن این نکته، قطعا به فهم بیشتر باقی موارد کمک میکند. درمورد ثبتنام کنکور نوشتم، یادم آمد الان علاوه بر مقدمه و یک روش برای فهماندن بعضی چیزها به چند نفر، به دنبال یک عکس سهدرچهار با زمینهی سفید هم میگردم. بعید میدانم در لپتاپ چیزی داشته باشم. شما عکس سهدرچهاری از من ندارید؟ به هر حال عکس شناسنامهی صاحبان وبلاگ، چیزی است که این روزها مانند نقل و نبات در دست همهی افراد میچرخد. شاید بتوانم از عکس سایت کانونم استفاده کنم. دیدید چه راه خوبی به ذهنم رسید؟ این هم از نتایج مطالعهی مشتق است. حقا که سعدی در وصف این درس عزیز، بسیار زیبا فرموده که دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی» مطمئنم نمیدانستید این بیت در وصف مشتق است. تاریخ را همینگونه برای همهتان تحریف کردهاند. باز خدا را شکر من هستم که اینها را به شما بگویم. ببینید چه کار کردید که خدا انقدر دوستتان دارد و جواب تست کرونایم منفی شد. اگر مثبت میشد فقط برای دو چیز ناراحت میشدم. یکی اینکه ممکن بود تا چند روز حواسم از شما پرت شود و به تصاویر ضبطشده توسط دوربینهایم دقت نکنم (یادتان که نرفته که من در خانهی همهتان دوربین دارم؟) یکی هم اینکه نمیتوانستم پسرعمویم را در اولین روز نه سالگیاش از وسط نصف کنم. کی وقت کرد انقدر بزرگ شود این فسقل بچه؟ نه ساااااال یک عمر است! یا حتی خود من. دارم پیر میشوم و خودم خبر ندارم. بگذارید چند خط خطاب به خودم بنویسم و جلسهی امروز را تمام کنم تا با شعار وای وای وای! پارمیدای من کوش؟» برویم و به دنبال سین دال» و عشق کتاب» بگردیم.
نرگس! هجده بهار، هجده تابستان، نوزده پاییز، نوزده زمستان، یک نفر که از قورمهسبزی متنفر است، چند نفر که هایده را دوست ندارند، دهها نفر که شوخیهایت را متوجه نمیشوند، به دنیا آمدن فرزند معلم محبوبت، به چیز رفتن خودت و دوستانت، لذت خوردن شیر با قند، چند روز دوام آوردن بدون بستنی، یک بار درصد 100 در درس ریاضی و سالها بیرحمی در حق جانی دپ را دیدهای. از این پس همه چیز جهان تکراری است؛ جز مهربانی و دوستی.
(نیما یوشیج .ft نرگس)
+ بهونه - هایده (یادداشت کنید. اولین خوانندهای که سه تا آهنگ ازش گذاشتم. اینا همه نکات تستیناااا. یادتون باشه.)
درباره این سایت